مدیریت فردیمدیریت مالیمعرفی کتاب
معرفی کتاب ثروتمندترین مرد بابل
بررسی محتوای ارزشمند کتاب ثروتمندترین مرد بابل

بررسی محتوای کتاب ثروتمندترین مرد بابل
نوشته جورج ساموئل کلاسون
امروز به معرفی یکی از پایه ای ترین کتاب ها در زمینه مدیریت مالی فردی می پردازیم
در این کتاب با اصول ساده و اولیه کسب ثروت آشنا می شویم. اصولی که بعد از گذشت بیش از نود سال از نگارش این کتاب هنوز کاربردی هستند. به جرئت می توان گفت بعد از این کتاب هیچ کتابی نگارش نشده که به شکل جامع و کامل به اصول کسب ثروت بپردازد و هر کتاب دیگری که در این زمینه نوشته شده بخشی از همین اصول را بسط و توضیح داده است.
در این کتاب که به شکل یک سری داستان دنباله دار نوشته شده است با شخصیت هایی آشنا می شویم که در سال های ابتدایی جوانی خود بسیار فقیر بوده اند و درآمدشان به اندازه هزینه های خورد و خوراک و رفع نیازهای اولیه شان هم نبوده است اما بعد از اقدام برای آموختن این اصول و بکار گرفتنشان به مرور به ثروت رسیده اند.
مطلبی که بارها در این کتاب به آن اشاره می شود این است که ثروتمند شدن به یکباره اتفاق نمی افتد و هیچ ربطی به شانس و اقبال ندارد و حتی در قسمتی از کتاب اینطور بیان می شود که این که فردی به یک باره ثروتی بادآورده به دست بیاورد از بدشانسی اوست زیرا با اشتباه خرج کردن و به هدر دادن آن ثروت عظیم به یکباره فقیر می شود چرا که نه روش کسب درآمد را بلد بوده است و نه اصول حفاظت از پول را می دانسته.
این حقیقت که ثروتمند شدن طی یک فرآیند رخ می دهد بارها در این کتاب تکرار شده است. همه افراد با دانستن اصول کسب ثروت و به کار گرفتن آن اصول می توانند بسیار بیشتر از نیازشان درآمد و ثروت کسب کنند.
این کتاب در مورد ساکنان شهر بابل نوشته شده است. شهری که فاقد معادن و منابع طبیعی تولید ثروت بوده و همه افراد ساکن در آن فقط با سخت کوشی و به کار گیری هوش مالی به ثروت رسیده اند.
در این کتاب به اهمیت موضوع آموزش پرداخته می شود . در ابتدای کتاب وقتی که فرد فقیری به نزد ثروتمند ترین مرد بابل که آرکاد نام داشته است می رود و از او راز ثروتمند شدنش را می پرسد ، آرکاد در جواب برای او شرح می دهد که چگونه در جوانی و در اوج فقر از مرد ثروتمندی در مورد اصول ثروتمند شدن می پرسد و تمامی آن اصول را به کار می گیرد و در طول زمان و البته با زحمت فراوان و پس از از سر گذراندن شکست هایی که برایش اتفاق می افتد به ثروت می رسد.
پادشاه بابل از آرکاد می خواهد که آموخته های خودش را در اختیار سایر افراد شهر قرار دهد . آرکاد در سالنی که صد نفر از افراد فقیر شهر در آن گرد آمده بودند مشغول به سخنرانی می شود و اصول کسب ثروت را به آن ها می آموزد . همچنین آن صد نفر نیز نزد دوستان و آشنایان خود رفته و آموخته های خود را برای آن ها بازگو می کنند . به این صورت همه افراد شهر اصولی که توسط آرکاد بیان شده بوده را فرا می گیرند.
در این کتاب به دو موضوع پس انداز و سرمایه گذاری به شکل کاملا پایه ای پرداخته می شود و به تفصیل بیان می شود که اولین قدم برای کسب ثروت پس انداز کردن است . هرچند درآمد فردی بسیار بسیار کم باشد و فقط کفاف نیازهای اولیه او را بدهد باز هم می توان با کاهش هزینه ها یک دهم آن درآمد را پس انداز کرد و بعد از یک سال یا بعد از هر زمانی که مبلغ پس انداز شده به میزان قابل توجهی رسید آن را در کسب و کاری که پیرامون آن به خوبی تحقیق و بررسی انجام گرفته است سرمایه گذاری کرد.با خواندن هر صفحه از این کتاب به لزوم داشتن بودجه بندی شخصی بیشتر و بیشتر آگاه می شویم.
قسمت هایی از متن این کتاب را با هم می خوانیم:
آرکاد، شروع به سخن گفتن کرد و مراحلی که باعث ثروتمند شدنش شده بود را برای آن جمع تعریف کرد: «من در مرکز ثبتاسناد بهعنوان کاتب مشغول به کار بودم. کار زیادی میکردم اما پول کمی میگرفتم. روزی یکی از ثروتمندان شهر بابل، برای نوشتن یک قانون مهم، نزد من آمد. او بسیار عجله داشت و میخواست کارش زودتر تمام شود. اما قانون نهم خیلی طولانی بود و به آن زودی تمام نمیشد. از او قول گرفتم که اگر من سراسر شب را نیز روی لوحه او کارکنم، در عوض راز ثروتمند شدن را به من آموزش دهد. آلگامیش قبول کرد. من تمام شب کار کردم. روز بعد وقتی برای گرفتن لوحهاش آمد بسیار خوشحال شد. نگاه زیرکانهای به من انداخت و گفت: مسیر رسیدن به ثروت را زمانی پیدا کردم که بخشی از درآمدم را برای خودم نگه داشتم.
من پرسیدم مگر درآمدم مال خودم نیست؟ گفت: «اصلا اینطور نیست، بگو ببینم مگر تو پول به خیاط نمیدهی؟ به کفاش چطور؟ برای غذای روزانه ات چطور؟ پول نمیدهی؟ میتوانی بدون خرج کردن در بابل زندگی کنی؟ بله! تو به هر کسی پول میدهی بهجز خودت. تو فقط برای دیگران کار میکنی. تنها راه برای ثروتمند شدن این است که به مدت یک سال، یکدهم از درآمدت را کنار بگذاری. من یک سال دیگر به تو سر میزنم. آیا میتوانی از پس انجامش بربیایی؟» با غرور آن پیشنهاد را قبول کردم. آلگامیش سال بعد آمد. وقتی روند پسانداز کردن را از من جویا شد و فهمید که تمام پسانداز یک سالم را به آجرپزی ساده لوح داده ام تا از کشوری دیگر سنگهای قیمتی بخرد، بسیار عصبانی شد. آلگامیش گفت: «تو برای آنکه از سونوشت خودت باخبر شوی، پیش یک قصاب میروی؟ نه. بلکه باید نزد طالعبین بروی. آنگاه چطور سرمایهات را به یک آجرپز دادی تا برایت سنگهای قیمتی بخرد؟ حتما سرمایهات بربادرفته»
آرکاد در اولین سرمایهگذاریاش شکست خورده بود و تمام سرمایهاش بر بادرفته بود. فروشندگان زمرد و الماس، خورده شیشه و سنگهای بیارزش به آجرپز فروخته بودند. آرکاد گفت: «من دوباره شروع به پسانداز کردم و این بار قبل از سرمایهگذاری نظر چند نفر را پرسیدم. این بار سرمایهام را برای خرید برنز به یک سپرساز موفق و مشهور دادم. حالا او هر چهار ماه یکبار سود را با من تقسیم میکند. وقتی ماجرا را برای آرگامیش تعریف کردم خوشحال شد و گفت:« حالا با سودت چه میکنی؟» من گفتم: «آن را خرج کردم.» آرگامیش گفت:« وقتی یک گروه بزرگ از سکههای طلا برای خودت جمع کردی، آنگاه شروع به خرج کردن از سود سرمایهات بکن».
آرکاد تعریف میکرد: «وقتی دوباره آرگامیش را دیدم، بسیار پیرتر شده بود. او به من گفت: «آرکاد، تو راهکار کردن با پول را یاد گرفتی. اکنون من پیر و فرسودهام. اگر قبول کنی برای سرکشی سرمایهام، مدتی به شهر دیگری بروی، تو را در ثروتم سهیم میکنم. من قبول کردم. بعد از مدتی آرگامیش به دیدار خدایان رفت و بخشی از ثروتش را برای من گذاشت».
در همین زمان، یکی از آن جمع بلند شد و گفت: در واقع تو وارث سرمایه کلان او بودی به همین علت ثروتمند شدی.
آرکاد در پاسخ به او گفت: اگر ماهیگیری برای صید بیشتر، سالها عادت ماهیها را موردبررسی قرار دهد، آیا شما آن ماهیگیر را خوششانس تلقی میکنید؟ فرصت، الهه مغروری است که وقت خود را برای کسانی که آماده نیستند، تلف نمیکند. تنها هدف راسخ و تزلزلناپذیر، کار شما را برای رسیدن به موفقیت، جهتدهی و هدایت میکند.
اکنون که این چند پاراگراف موضوع اصلی این کتاب ارزشمند را برای شما به وضوح شرح داده است، برای مطالعه درنگ نکنید.
نظراتتان را در مورد آموزه های این کتاب با ما در میان بگذارید.
در همین زمینه مطالعه نمایید:چرا برای ثروتمند شدن نیازی به هوش بالا نیست؟